امیدی بر جماعت نیست، میخواهم رها باشم

اگر بی انتها هم نیستم بی ابتدا باشم


چه می شد بین مردم رد شوم آرام و نامرئی

که مدتهاست میخواهم فقط یک شب خدا باشم


اگر یک بار دیگر فرصتی باشد که تا دنیا -

بیایم دوست دارم تا قیامت در کُما باشم


خیابانها پر از دلدار و معشوقان سر در گُم

ولی کو آنکه پیشش میتوانم بی ریا باشم؟


کسی باید بیاید مثل من باشد، خودم باشد

که با او جای لفظ مضحک من یا تو، ما باشم


یکی باشد که بعد از سالها نزدیک او بودن

به غافلگیر کردنهای نابش آشنا باشم


دلم یک دوست میخواهد که اوقاتی که دلتنگم

بگوید خانه را ول کن بگو من کی، کجا باشم؟


شاعر: 

#سید_سعید_صاحب_علم

****

با تشکر از دوست عزیز: 

мдjiD ××آریایــــــــیها××


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها